افطاري و عقيقه كردن من

يا قَوْمِ اِنّى بَرىٌ مِمّا تُشْرِكُونَ اِنّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ اِنَّ صَلوتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مَماتى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ اَللّهُمَّ مِنْكَ وَ لَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَاللَّهُ اَكْبَرُ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلانِ بْنِ فُلانٍ
اى قوم از آنچه شما شريك خدا قرار مى‏دهيد بيزارم،من متوجه نمودم رويم را به جانب كسى‏كه آسمانها و زمين را آفريد با خلوص و از سر تسليم،و من از شرك ورزان نيستم.به درستى كه نمازم‏ و عبادتم و زندگى‏ام و مرگم براى خداست،پروردگار جهانيان،شريكى ندارد،به اين حقيقت امر شدم و من از مسلمانانم،خدايا از تو و براى تو،به نام تو و به تو،و خدا بزرگ‏تر است،خدايا درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد،

سلام چون چند تا اتفاق بد برام افتاد مامان بابايي تصميم گرفتن منو عقيقه كنن دستشون درد نكنه مراسم خوبي بود(5 شنبه 17 ماه رمضان) و خانم آشپز هم سنگ تموم گذاشت كه همه تعريف مي كردند خلاصه دست همگي درد نكنه منم جدیدا یک کم خسیس شدم وقتی مامانی داشت میوه ها رو میچید من شروع کردم به انگور خوردن و نمی زاشتم کس دیگه ای برداره و اگر برمی داشتن باهشون دعوا می کردم بفیه هم کلی می خندیدن اين هم چند تا عكس از سفره ماماني - راستي من امروز واكسن 18 ماهگي و با چند روز تاخير زدم در مركز بهداشت پامچال ولي از اون روزي كه رفتم بيمارستان دستمو باند پيچي كردن از پرستارا مي ترسم امروز هم موقع قد و وزن كلي ماماني و اذيت كردم بعدش رفتيم ماماني برام بستني خريد و من كلي ذوق كردم ديشب هم شب احيا با خاله مرضي رفتيم پارك آزاذگان ومن كلي بدو بدو كردم و دستم همش ميزدم توخاك ها