یک اتفاق خیلی ناگوار
سلام من دیشب چون مامان بزرگ و بابابزرگ اومده بودن خونمون و ذوق کرده بودم در حال توپ بازي خوردم زمين و دهنم خورد به ميز عسلي و دندوناي جلوي دهنم اسيب ديد خيلي گريه كردم ماماني هم خيلي ناراحت شد و گريه كرد اخه دندوناي جلوم و خيلي دوست داشت و الان ديگه اون زيبايي قبلا نداره بازم از اينكه اتفاق بدتري برام نيفتاده خدا رو شكر كردن و ماماني دعا كرد خدا همه بجه ها رو حفظ كنه و نگهدارشون باشه چون ماها خيلي فضولي ميكنيم و حادثه خبر نمي كنه طقلي پدر مادر ها خيلي غصه مي خورننننننننن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی